۱۳۸۹ دی ۳, جمعه

خوب، بد، زشت *

بودن
یا نبودن
مسئله چگونه بودن است.


تیتر مناسبی به ذهنم نرسید. پس شما به عنوان یکی از اعضای شورای تیتر! پیشنهاد بدید تا ایدتون رو عملی کنم. لطفا


بعد نوشت: *تیتر انتخابی دوست عزیزمان لیدی ثمین عزیز

این پایان نیست

این ماه اخر را آریانا فقط جیک جیک کرد. (به برچسب ها توجه بفرمایید لطفا) با این روال باید "چای ساعت پنج" را به "جیک جیک های مستانه آریانا" تغییر دهم!
به هر تقدیر خیلی جلوی خودم را گرفتم که مطلبی درج نکنم از مسائل سیاسی و اقتصادی این روزها و بگذارم اینجا یک هوایی بخورد و گوشه ای از مغز خودم هم.
کاسه صبرم اما لبریز شد امشب بسنده می کنم به همین که شاید البته پیشتر مطالعه فرموده باشید.+
گاهی دلم می خواهد عالم ژورنالیستی را رها کنم، برگردم سر جای خودم. دنیای ژورنالیستی انگار نمی خواهد از من دل بکند.

۱۳۸۹ آذر ۳۰, سه‌شنبه

بند ناف

داغ جدایی روی دلمان مانده. پیرهن بالا بزن جایش را می بینی!

۱۳۸۹ آذر ۲۴, چهارشنبه

ماه و آب

ماه کنار آب آمد. عکس ماه در آب افتاد...

می شود این قصه پر غصه  را با همین کلمات و زبان استعاره و تمثیل پیش برد تا به آخر. حرف من اما آنجا شروع می شود که ماه دست در آب برد و زیاد شنیده ایم که ننوشید و... .
اما از من اگر بپرسی، عباس بن علی را آنگونه که شناختم، مشت پر آب نکرد محض نوشیدن جرعه ای. که یقه فرات را گرفت توی چشمش زل زد و  گفت؛ ای بی وفا...
فرات از خجالت آب شد. تا همین امروز...



ادب آداب دارد 

۱۳۸۹ آذر ۲۱, یکشنبه

من کشته اشکم*

غریبم؛ در این دیار قریب...



من خیلی حرف دارم در باب این "دیار قریب". کسی هست با صوتش نجوا کند غریو غوغای درونم را؟

*اناقتيل العبرة، لا يذكرنى مؤمن الا استعبر
من كشته اشكهايم، هيچ مؤمني مرا ياد نميكند مگر آنكه از سوز دل اشك ميريزد.

۱۳۸۹ آذر ۲۰, شنبه

۱۳۸۹ آذر ۱۸, پنجشنبه

۱۳۸۹ آذر ۱۷, چهارشنبه

خیر و شر


شب، هر چه در سیاهی فرو می رود، درخشش ستارگان بیشتر می شود.