۱۳۸۹ آذر ۳۰, سه‌شنبه

بند ناف

داغ جدایی روی دلمان مانده. پیرهن بالا بزن جایش را می بینی!

۱۷ نظر:

ساسان افسري گفت...

حالا مطمئني پيرهن ؟؟!!

Saberkhosravi گفت...

عالی عالی عالی

موجز و مفید

gleam گفت...

تصويرتان كمي چندش آور بود! :)
شايد هم من لوسم!

آریانا اجلال گفت...

پس چی ساسان گرامی؟! شما البته توی جمع به دنبال داغ جدایی نباش!

لیدی گلیم عزیز نه شما لوسی زبانم لال، و نه نوشته من چندش ناک! (البته این دومی رو شک دارم!) به هر حال کاش مولانا بودماز تعبیر : "کز نیستان تا مرا ببریده اند" استفاده میکردم.
یا ای کاش حافظ بودم و میگفتم:"من ملک بودم و فردوس برین جایم بود/ آدم آورد در این شهر خراب آبادم "
ولی آریانا هستم و همینی که می بینی را نوشتم! پاینده باشید لیدی

سید مجیب گفت...

سلام بر دوست صمیمی
بسیار جالب و خواندنیو دوست داشتی و دلچسب بود
چند صباحی است که کاروبار تعطیل شده، شهرداری بساطمونو جمع کرده برای همین شب زنده دار شدیم

تارا گفت...

یلدا مبارک

تارا گفت...

یلدا مبارک

حامد داراب گفت...

دوست عزیز اگر شما یک لا قبا باشید پس حتما ما چیزیم دیگر ، هنوز زنجیر در پایمان است دیگر و البته نمی دانیم در دنیایی اینطوری دیوانه چطوری دیوانه نباشیم و بزندگانیم. به هر روی خواندنتان قند مکرر است اگرچه کمی فضایمان را مکرر میکند اما این از آن :حال بدی دارم/ حال بد خوبی / هاست . قلم شما هم توانا .

وایت لرد گفت...

دوست من روزگار غریبی ست فقط حسنش اینه که روز به روز پوست کلفت تر میشیم و دیگه جاش نمیمونه ولی بازم درد رو میفهمیم

gleam گفت...

سلام
يعني چه؟!
اگر نمي‌خواستيد بگوييد پس چرا عنوان كرديد؟
يعني من خودم بايد كشف كنم؟

gleam گفت...

من كلمه "جري" را نمي‌شناسم. ريشه‌اش چي است؟ هرچه گشتم يافت نشد. هرچند به نظر مي‌آيد خودش ريشه است. پس يكي دو اشتقاق مثال بياوريد لطفاً! :)
ببخشيد، من عادت دارم ته و توي همه چيز را دربياورم. هم در مورد ريشه‌ي كلمات و هم حرف‌هاي ناگفته!
لطفاً حرف نيمه يا نكته‌ي نگفته را پيش من نياوريد كه ديوانه مي شوم!
و به من نگوييد ليدي! حس مي‌كنم يكي چتر بالاي سرم گرفته كه آفتاب صورتم را نسوزاند، و چين‌هاي دامن بلند و آبي‌ام روي زمين كشيده مي شود. فارسي‌ش را استفاده كنيد با حجاب اسلامي هم قابل هضم است. چون مغز معيوب من زود مي‌رود سراغ تصوير ساختن!
پرچانه و پرتوقع و پررو هستم، عذر مي‌خواهم.

آریانا دبیراجلال گفت...

شما دوست داشتنی هستید گلیم خانوم!
معنی جری را مفصل گذاشتم توی وبلاگتان.
دیگر اینکه من خودم ته ِ ته و تو درآوران عالمم! یکی را مثل خودم می بینم کیف می کنم!

ناشناس گفت...

از گلیم با شما آشنا شدم.نصفه شبی اومدم ببینم اینجا چی میگذره! کم پیش میاد به وبلاگی سر بزنم،معمولا هم ساده هیجان زده نمیشم ولی....خب به پست جالبی رسیدم!!!
اساسا آدمهای عجیبی در فضاهای مجازی زندگی میکنند...نه؟

آریانا دبیراجلال گفت...

سلام دوست ناشناس من. از حسن نظر شما سپاسگزارم.
خیرمقدم و خوش آمدید.
بله گمانم ما همه عجیبی، فقط در دنیایخارج نقاب به چهره می زنیم. دیگر اینکه کاش اسم شریفتان را هم می نوشتید بیشتر با هم رفیق می شدیم.

gleam گفت...

توي وبلاگ خودم جواب دادم.

ناشناس گفت...

مرسی از خوشامدگویی گرمتون.چه راحت دوست خطابم کردید.جالب بود دوست عزیز!نقاب، خاصیت های زیادی داره.همه وقتی پشت نقاب قایم میشن اعتمادبنفسشون میره بالا وهرچی دلشون میخواد بگن و روشون نمیشه از پشت نقاب میگن.اسم چه اهمیتی داره؟یه اسم دخترونه خوبه! یه چیزی مثل.....فرقی نمیکنه دوست جدید.منتظر پست های بعدیتون هستم.

خانم بوک گفت...

اما به نظر من تعبیر جالبیست وقتی عنوانش را ربط دادم به این جدایی! مفهومش برایم جالب بود.
سلام آریانای عزیز من که هر بار از کامنت های پر مهرت سر شوق می آیم. اصلا کلی امید جمع می شود توی دلم دوستی هم چیز خوبیست:)

جمعه خوبی داشته باشید.