۱۳۸۹ مهر ۲۵, یکشنبه

سدی بدون دریچه

آزادی مطبوعات و تعهد به رسالت مطبوعاتی در چند سال اخیر تبدیل به رویایی دست نایافتنی شده. مطبوعات وابسته و در انحصار دولت از یک سو، و لغو امتیاز یکی دو تا روزنامه و مجله مثلا آزاد از سوی دیگر و گرداب مجلات زرد وظیفه خطیر اطلاع رسانی را نزد اهالی فرهنگ کم رنگ و کم رنگ تر کرده. مدیران مسئول برای بقای سیستم خود مجبور به اعمال حجم عظیم سانسور در خبرها هستند. اگرچه اغلب دروغ نمی گویند اما واقعیت را طوری دیگر جلوه می دهد. طوری که مدیران بالا دستی به به و چه چه کنند و سهم ناچیز از یارانه ی کاغذ را حذف نکنند.
این روزها کم تر دیده ام کسی دغدغه "نداستن" مردم را داشته باشد. خبرنگار یا باید به دل بالادستی ها قلم بزند یا باید برود بمیرد.
روسا و صاحبان قدرت، لااقل در وزارت فرهنگ و ارشاد،  تصور می کنند سخت گیری هایی از این دست + راهی صحیح برای مقابله با کژروی ست. اما بی شک ابتدایی و خطرناک ترین اثر آن دامن زدن به بازار "شایعات" و شایعه پراکنان است. 
خبر مثل رودخانه است. اگر سنگی جلوی مسیرش را بگیرد طغیان می کند، راهی جدید برای عبور و نفوذ پیدا می کند. راهی که شاید از وسط زمین زراعی باشد و خرابی به بار بیاورد. 

۳ نظر:

زنبق دره گفت...

کار سختی دارید. دانستن همیشه سخت است .به نظر من که خیلی سخت است.

Saberkhosravi گفت...

در مقابل این طغیان جریان آگاهی آنان که حرفی در مقابل حق ندارند لاجرم دست به انکار دیگران می زنند و نه اثبات خود ...
زیبا گفتید و درست -البته به زعم این حقیر-

سید مجیب گفت...

روزنامه نگار: کسی است که %50 از
وقتش به نگفتن چیزهایی که می داند
می گذرد و %50 بقیه وقتش به صحبت
کردن در مورد چیزهایی که نمی داند.