۱۳۸۹ آبان ۱۱, سه‌شنبه

سه قصه پر غصه

1.موضوع انشا: ارزیابی شما از نمایشگاه مطبوعات امسال
خانم دال کارشناس مطبوعات: خوب سطح کیفی خیلی بالا بود. علی الخصوص اینکه امسال غرفه ما رو هم به طبقه پایین آوردن و بازدید بیشتری داشتیم!!
آقای واو کارشناس مطبوعات: بله بله خیلی خوب بود. یعنی خیلی بهتر بود. من پارسال توی نمایشگاه گم می شدم امسال البته چیدمان کلی خیلی بهتر و منظم تر بود!!
آقای  واو کارشناس ارشد مطبوعات: نام شهدا همچنان زنده است و یاد آن ها فضای نمایشگاه را معطر کرده و حس معنوی به این دوره بخشیده. و ما دیدم که شهیدان همیشه زنده اند!! (اشاره به غرفه شهدای رسانه در هفدهمین نمایشگاه مطبوعات و بازی جالب تفآل به شهدا...)
 دکتر واو قاف متخصص رسانه: بله ... خوب... غرفه های خارجی کم بازدید بودن و این جالب به نظر نمیاد!!
خانمی که نمی شناسمش از یک نشریه استانی: این ابتکار نامگذاری روزها باعث شد که هر روز بنا بر موضوع ویژه نامه ای رو در اختیار بازدید کننده ها بگذاریم.

و موارد مشابه که خیلی زیاد بود. کی به دوستان لقب کارشناس رو اعطا کرده نمی دونم؟! روح دوکتور کردان شاد...


2.سرطان ماهیچه صورت
از مازیار قاسمی عزیز هم، مثل سایر دوستان رسانه ای، کاری جز زدن خنده های ملیح در برابر رئیس دولت بر نمی آید. مجری برنامه صبحگاهی این بار در نقش مترسک سر خرمن و مفید ترین کارش بعد از خنده، سر تکان دادن به علامت تایید.
کاش لااقل برای دل خوش کنک یا حفظ ظاهر، یکی از کارشناسان نان به نرخ روز خور را می آوردید. گرچه از کارشناسان سیما هم کاری جز کشیدن عضلات صورت و وانمود کردن به خنده کاری دیگر ساخته نیست.
کلاغ هر چه بخواهد قارقار می کند.وهیچ کس پاسخگوی یک مترسک نخواهد بود.

3.عابربانک ها برای که به صدا در می آیند؟
گرچه مردم چاره ای جز صرفه جویی ندارند، و دولت گریزی جز هدفمندی. اما پرداخت نقدی به جماعتی که هنوز فرهنگ درست مصرف ندارند  و از همه بدتر بعضا فاقد شغل و منبع درآمد مشخص و دائمی هستند آیا صحیح است؟  برشکستگی، بی کاری و رکود اقتصاد نیمه جان ما با این مسکن هادرمان می شود آیا؟!



دوستی رادیویی می گفت:" دربرنامه زنده مشاوره ترک اعتیاد فلان شبکه ی صدا که مجری هستم؛ شنونده ای در تماس تلفنی اظهار داشته پول یارانه ها را قرار است برای درمان اعتیادش صرف کند و دو دستی تقدیم کلینیک کند و متادون درمانی را آغاز کند..." این هم روشی نوین برای خرج کردن رایانه نقدی...


** نوشته ها خسته کننده شده؟! قلم من چطور؟! رقبت می کنید تا پایان مطلب را بخوانید؟! یا کلمات مثل میخ در چشم مبارکتان فرو می رود؟!
این یک نظر سنجی نیست. شاید بازخور نام مناسب تری باشد...

۳ نظر:

Saberkhosravi گفت...

قه قهه های این مردم نون به نرخ روز خور عیاش هزارتاش نمی ارزه به یک آه دلسوخته پر غصه ....

سید مجیب گفت...

این پست یه جوری بود
مثل ستون های روزنامه شده بود
سیال بودنی که در فوتبال بارسلونا و وبلاگ نویسی باید باشه درش جاری نبود
:)

پیچولیده در وجود خویش گفت...

چای ساعت 5 رو هم با اندکی تاخیر خوردیم.به نظر من خوشمزه بود اما در چای هایی که کمی غلیظ است و لیوانی بهتر است کمی دارچین یا هل چاشنی کنید.
متشکرم