۱۳۸۹ آذر ۴, پنجشنبه

مقتدای انسانیت

کودک نوپا از دست مادر آویزان است و با قدم های ناتوان اولین تجربه های پله نوردی را به سختی پشت سر می گذارد. مادر وردی به کودک می آموزد تا راه بر او هموار شود:" آریانا! بگو یا علی" و آریانا ناشیانه می گوید: "یا عیی" ...
کودک هنوز بزرگ نشده. تنها می داند برای بزرگ شدن باید از پله های انسانیت بالا رفتن. پلکانی که راهی به بالا ندارد مگر آنکه "یا علی" گویان قدم برآن گذارد.
با همه خوشی ها و تبریکات این روزها، اما یادمان نمی رود خط شیعه را درتاریخ با خون نوشته اند. رد سرخی که امتدادش را از لحظه اکنون بگیری، به محراب مسجد کوفه می رسی. شب عید روضه خوانی روا نیست.
میلاد امامت است فردا. تو حالا اعتقاد داری یا نه، اما از من بپذیر تبریک را برای بالا رفتن دستی که مقتدای انسانیت است.

۸ نظر:

سید مجیب گفت...

برای بالا رفتن دستی که مقتدای انسانیت است
زیبا بود.

من به شخصه، من کوچک و ناچیز و ...، مانده ام در تمام وجوه حضرت امیر

عیدتان مبارک

Saberkhosravi گفت...

تعبیرها دلی بود سپاس و تبریک

زنبق دره گفت...

من متشکرم برای این متن آرایانای عزیز
من متشکرم برای این ابراز عقیده در این دنیایی که آدم ها بی اعتقادی را نشانه پیشرفت می دانند
من متشکرم

حسن اسماعیل‌زاده گفت...

ممنون که به وبلاگم سر می‌زنید.

در موردِ بسته بدون ِ کامنت‌ها هم:

قایق از تور تهی
و دل از
آرزوی مروارید...

خدابیامرز گفت...

سلام علیکم

تبریک متقابل دیررس مرا بپذیرید

حسین گفت...

مسجد کوفه هنوز هست.کپی پیست هم کردن و بیشتر شده
روزای بی تخرکی آزاز دهندست
مگه این که یا حق گویان حق را بگوییم و حق را ببینیم.
..........
تمامی واژگان عالم را در اختیار داشتیم و آن نگفتیم که به کار آید
چرا که یک سخن
تنها یک سخن در میانه نبود
آزادی
ما نگفتیمش
تو تصویرش کن
سلام . . .

نیم تنه گفت...

تبریک و تبرک و مبارک و متبرک و با برکت

O2 گفت...

تبریکات صمیمانه ی من رو پذیرا باشید شرمنده که کمی دیر شد برای عرض تبریک